دوست جدیدی پیدا کردهام همسن و سال خودم، شبیه به خودم. شباهت ما البته ظاهری نیست، برخلاف من سری پرشور و پرمو و دندانهایی سالم و قدی متوسط و اندامی لاغر دارد. شباهت ما در رفتار هم نیست، برخلاف من او بسیار آرام و صبور، گشاده دست و بیادعا است... شباهت ما در علائق مشترکمان است. دوست جدید من اهل هنر است، عاشق ادبیات، آشپزی، فروید و سینما است. هم مینویسد و هم اگر پولی در بساط داشته باشد فیلم میسازد. در تقسیم کار با همسرش وظیفهی آشپزی را با طیب خاطر پذیرفته و چون فیلمسازی کار پرهزینهای است فعلاً تمام وقتش به نوشتن و آشپزی در خانه میگذرد. از شش صبح تا یک بعد از ظهر بیوقفه مینویسد و بعد چند ساعتی را در آشپزخانه میگذراند و باز نوشتن را از سر میگیرد تا شش و هفت شب... اگر هنر آشپزی راهی به کتاب تاریخ هنر پیدا میکرد مسلم بدانید که نام دوست من بعنوان یکی از هنرمندان رشتهی پیتزا در تاریخ هنر ثبت میشد... القصه، تمام هفته کارش همین است بجز یکی دو روز که به خودش و قلمش استراحت میدهد و وقتش را صرف گپ زدن با من میکند. موضوع صحبتمان هم معمولاً ادبیات قرن هجده و نوزده و مطالبی است که هفته پیش نوشته یا موضوعاتی که خیال دارد هفته آینده بنویسد، گوش میدهم و لذت میبرم. دوستی نوپای ما خدشه ناپذیر بنظر میرسید تا وقتی که صحبت به سینما کشید.
بقيه از توکاى مقدس
بقيه از توکاى مقدس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر